آذر ۰۴، ۱۳۸۹

ممانعت رژیم جمهوری اسلامی ایران از برگزاری مراسم بزرگداشت سید خلیل عالی نژاد..

نهمین سالگرد بزرگداشت سید خلیل عالی نژاد درویش، عارف و استاد بزرگوار با دخالت ماموران نیروی انتظامی و لباس شخصی های رژیم فتنه گر و فاسد جمهوری اسلامی ایران بر سر مزار آن پیر خرد در شهرستان صحنه مواجه شد. سیدخلیل عالی‌نژاد یکی از بزرگان مذهبی یارسان (اهل حق) و از اساتید برجسته‌ی موسیقی و نوازنده چیره‌دست تنبور بود که بیست و هفتم آبان ۱۳۸۰ در محل سکونت خود در شهر گوتنبرگ سوئد توسط افرادی ناشناس به قتل رسید...
در این مراسم عوامل نیروی انتظامی و لباس شخصی های نظام حاکم، از بر پا کردن مراسم بزرگداشت آن پیر داناو نصب هر گونه پلاکارد جلوگیری کردند و خواستار پایان بخشیدن به برگزاری مراسم یادبود آن بزرگوار شدند. امااین بار مریدان و دوستداران آن پیر دانا و بدون ترس و واهمه در برابر نیرو انتظامی و لباس شخصی ها مراسم بزرگداشت سید خلیل عالی نژاد را برپا وبار دیگر جوشش عشق و خروش مریدان و پیروان راستین ودوستداران آن پیر خرد بر فشار، زور و ظلم این حاکمان فتنه گر و آشوبگر غلبه کرد و ثابت کردند که یادو خاطره آن استاد بزرگ را در دل ملیونها طرفدار ودوستدار آن استاد بزرگ زنده نگه داشتند..
یاد و خاطره آن عارف و استاد بزرگ گرامی باد..

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

وضعیت دشوار زینب جلالیان محکوم به‌ اعدام

بر اساس گزارشات رسیده از شرق کردستان، زندانی سیاسی زن زینب جلالیان که بر اثر شکنجه‌های فراوان و وارد کردن ضربات سنگین بر سرش هر دو چشم نامبرده روز به روز ضعیف‌تر گشته که به همین دلیل زینب جلالیان رنج زیادی می‌کشد و از نظر سلامتی در وضعیت دشواری به سر می‌برد ،اما مسئولان زندان از مداوای نامبرده ممانعت به عمل می‌آورند.زینب جلالیان تنها قروربانی این همه بی عدالتی بی وجدانی در نظام فتنه گر و آشوبگر ولایت فقیه نیست خیلی ها به خاطر دفاع از حقوق انسانی که در نظام ولایت فقیه کفر و مخالفت با احکام الهی محسوب می شود جانشان از دست داده اند..
از زمان آغاز اعتراضات مردم ایران به نتیجه انتخابات سال ۸۸ که محمود احمدی‌نژاد پیروز آن اعلام شد، موجی از دستگیری‌ها در کشور آغاز شد که در حال حاضر نیز به‌رغم فروکش کردن هنوز ادامه دارد.
به دنبال این دستگیری‌‌ها، عده زیادی از فعالان سیاسی زن و مرد و دانشجوها و حتی وکلای این افراد به انواع حکم‌های کوتاه و طویل‌المدت زندان و تبعید محکوم شده‌اند. زینب جلالیان نمونۀ از این روشنفکران و مبارزان علیه ظلم و بیدادی در حکومت فاسد آخوندی است..
زینب جلالیان متولد سال 1362 شهر ماکو از شرق کردستان در سال 1386 در شهر کرماشان دستگیر و در سال 1388 به اتهام همکاری با حزب حیات آزاد کردستان پژاک در دادگاهی بدون حضور وکیل حکم اعدام بر وی تحمیل گردید و سپس این حکم در دادگاه تجدید نظر مورد تائید قرار گرفت.
زینب جلالیان بعد از چندین ماه شکنجه در سلولهای انفرادی اداره اطلاعات شهر کرماشان در ماه مارس سال 2010 به محل نامعلومی منتقل گردید، بعد از چندین ماه آشکار گشت که این فعال سیاسی زن به زندان اوین تهران جهت اجرای حکمش منتقل شده است.
زینب جلالیان سپس به زندان کرماشان برگردانده شد و هم‌اکنون در زندان این شهر به سر می‌برد و هر لحظه امکان اجرای حکمش می‌رود.
انتشار خبر خطر اعدام این فعال سیاسی کرد اعتراض افکار عمومی جهان را به همراه داشت ،تعداد زیادی از شخصیتها و سازمانهای بین‌المللی از جمله سازمان دیده‌بان حقوق بشر، سازمان عفو بین‌الملل، شدیدا اعتراض نموده و همچنین انجمن آمریکائیهای ایرانی تبار با انتشار بیانیه‌ای از باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا خواستند که جهت جلوگیری از اجرای حکم اعدام زینب جلالیان تلاش نماید.
زینب جلالیان در ماه دسامبر سال 2009 در زندان نامه کوتاهی برای سازمانهای حقوق بشر فرستاده که متن نامه به شرح زیر می‌باشد.
نام من زینب جلالیان است. من دختری 27 سال هستم که همچون یک فعال سیاسی زن در زندان کرماشان به سر می‌برم و از طرف دادگاه عالی انقلاب اسلامی ایران محکوم به اعدام گردیده‌ام.
به دلیل فشارها و شکنجه‌های فراوان وارده برمن در وضعیت دشواری از نظر جسمی و روحی به سر می‌برم.
بیماری من حاد می‌باشد و هنوز هم فاقد وکیل بوده و حتی اجازه نداده‌اند که وکیل هم بگیرم.
تمام دادگاهی من تنها چند دقیقه طول کشید و قاضی نه تنها مرا به مخالفت با خدا متهم کرد بلکه به من اعلام کرد که باید به اعدام محکوم شوی و این حکم نیز باید سریعا به اجرا درآید.
از قاضی درخواست کردم که می‌خواهم برای آخرین بار صدای مادرم و فامیلهایم را بشنوم ،که وی به من پاسخ داد" "دهنت را ببند!"
زینب جلالیان
زندان کرماشان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آذر ۰۱، ۱۳۸۹

پیام شاهزاده رضا پهلوی به ملت ایران



Reza Pahlavi
اول آذرماه ۱۳۸۹

در فصلی نوین از جنبش دیرینۀ شما هم میهنان آزاده ام برای دستیابی به آزادی و صلح و بهروزی، مایلم درادامۀ عهدی که سال ها پیش با شما بستم این بار با بینشی روشن تر و دلی امیدوارتر از همیشه در راه تحقق هدف های والای زنان و مردان آزادۀ وطن از بندهای اسارت و برای استقرار حکومتی که برخاسته از ارادۀ شما و پاسدار همۀ آزادی ها و حقوقتان باشد با شما صحبت کنم.

در این گفتار، خطابم به ویژه نسل جوان ایران است، به زنان و مردانی که در زلزلۀ انقلاب و آغاز دوران وحشت و پس گَرد ایران یا هنوز دیده برجهان نگشوده بودند و یا از آن خاطره ای چندان ندارند. برای آنان است که نخست در بارۀ ابعاد فاجعــه سخن خواهم گفت و سپس از دلائلی کـه مـرا سی سال پیش به بستن عهــد با هم میهنانم برانگیخت. آن گاه به تصویری اشاره خواهم کرد که دیری است از ایران آینده، از ایرانی آزاد و سربلند، در دل و جانم نقش بسته است. 

گرچه در این سال ها بارها تأکید کرده ام، امّا برای نسل جوانی که امروز در صف نخست جنبش به مقاومتی جانانه در برابر حاکمان پرداخته است لازم می بینم تصریح کنم که انگیزه ام در تلاش برای رهائی ایران از حکومت غاصبان کمک به برپائی نظــامی مردمی و قانـون مــدار در میهـن عزیــزاست؛ نظامی کــه بـازتاب خواست هم میهنانم باشد؛ حکومتی که تضمین آزادی ها و حقوق ملت را در سرلوحۀ وظائفش قرار دهد؛ حکومتی که خود را خادم و فرمانبردار مردم بداند و نه قیم و والی آنان.

* * *

در همۀ اين سال ها، خطرهای بسياررا به‌ جان خريده ام امّا در این راه تا حد توان از هیچ کوششی مضایقه نکرده ام. هر بار که هم میهن مبارزی به دست تبه ‌کار رژيم جمهوري اسلامي ‌برخاک وخون غلطيده، اراده ام به ايفای وظیفه ام راسخ تر شده است. هرروز، چون شما، بیشتر به این واقعيت پی برده ام که تا پایان عمر ولایت جمهوري اسلامي مردم ایران روی آزادي و امنيت و آسايش را نخواهند ديد و میهن عزیز ما اعتبار و حیثیت از دست رفتۀ خود را در جامعۀ بین المللی باز نخواهد یافت. از همين روست، که در اين سال‌ها برای کمک به همبستگی صفوف مبارزان آزادی خواه از هيچ تلاشی فروگذار نکرده ام. اعتقادم همچنان بر اين است که براي زدودن سايۀ سیاه ولايت فقيه از خاک ‌ميهن بايد صداها را رساتر و صف ها را فشرده تر کرد.  از فرياد اعتراض شما زنان و مردان آزادۀ ايران است که غاصبـان حقوق ملّت امروز این گــونه هراسان شده اند و آزادی خواهان سراسر جهان چنین بی سابقه به تحسین و هواداری از پیکار برحق شما برخاسته اند.  

* * *

جنبش سبز در سال گذشته در اعتراض به دخالت آشکار دولت در انتخابات و وارونه کردن نتایج آن آغاز شد.  امّا این اعتراض سیل آسا تنها از نادیده گرفتن آرائی که به صندوق ها ریخته بودید سرچشمه نمی گرفت. لبریزشدن کاسۀ صبرتان پس از تحمل سیاه تــرین دوران تاریخ ایــران بـود که شما را به ادامـۀ مبـارزه در ابعــادی بی سابقه با دشمنان سوگند خوردۀ ایران و ایرانی بر انگیخت. 

در این دوران مصیبت بار است که حاکمان غاصب، آزادی و حقوق مردمان را هیچ دانسته اند و جز با خشونت و ارعاب با ایرانیان آزادی خواهی که حقوق مسلم و انسانی خویش را می طلبند روبرو نشده اند؛ در این دوران است که اقتصاد شکوفای ایرانِ پیش از انقلاب را به سراشیب ورشکستگی کشانده اند؛ در همین دوران است که  با موج اعدام ها، با تعطيل دانشگاه ها و پاکسازی های کينه توزانه، مسبب کوچ صدها و صدها هزار تن از لایق ترین فرزندان ایران از وطن شده اند؛ در همین دوران است که کمبودهای روزافزون زندگی تن فروشی و اعتیاد را در ابعادی غیرقابل تصور بر فرزندان وطن تحمیل کرده است؛ در دوران جمهوری اسلامی است که نسل جوان ايران، هنوز از تجربه‌هاي تلخ دوران تحصيل فارغ نشده، با کابوس بيکاري و سختی تأمین معاش و کمبود مسکن دست به گريبان شده است؛ و سرانجام در همین دورانِ سیاه است که فساد روز افزون و بی سابقه ای که در همه نهادهای حکومتی ریشه دوانده. مجموع همۀ این خشونت ها و قانون شکنی ها و ویران گری هاست که تیشه به ریشۀ ایران و اسلام هر دو می زند.   

امّا، سلب حقوق و آزادی های مردم ایران و خم کردن پشتشان با سنگینی مشکلات روزافزون اقتصادی در برابر خطرهائی که این حکومت به عمد متوجه امنیت و تمامیت ارضی میهن عزیز ما کرده است رنگ می بازند. از همان آغاز بود که حکومت ولائی با درهم شکستن شیرازۀ ارتش مقتدر ایران و ریختن خون سردارانش، به حکومت عراق فرصت داد تا جسورانه بر میهن عزیز ما هجوم آورد. از روز نخست تولد نامبارکش حکومت ولائی با سرکوب اقوام گوناگون ایرانی، با تهدید و تحقیر و آزار پیروان مذاهبی جز تشّیع، و با هجومی بی رحمانه بر اهل تصوف و دراویش مسالمت جوی ایران، پیوندهای دیرینۀ همبستگی میان ایرانیان را نشانه گرفت. جنگ با عراق را نه مصیبت که نعمت الهی دانست زیرا ترجیح می داد به شکرانۀ این نعمت صدها هزار جوان و نوجوان ایرانی را که دل های پاکشان به عشق میهن می طپید در شن زارهای عراق دفن کند، امّا پاسخگوی وعده های دروغین خود به ملت نشود؛ هرچه توانست بر عمر جغد شوم جنگ افزود تا بتواند حکومت ظلم و وحشت را بر ملت مسلط کند؛ و در دشمنی با مردم ایران چنان کرد تا وطن عزیزی  که خود قربانی تجاوز شده بود در نظر جهانیان همطراز متجاوزان شناخته شود. با دخالت مستقیم و غیر مستقیم در امور داخلی همسایگان دور و نزدیک ایران، عراق و لبنان و فلسطین و افغانستان، و با حمایت تبلیغاتی و مالی و نظامی خود از تندروترین دشمنان آزادی و همزیستی در این جوامع، نه تنها نام ایران عزیز را در نظر جهانیان با صفات پلیدی چون «تروریست» و «یاغی» آلوده کرد بلکه بسیاری از کشورهای بزرگ و کوچک دنیا را به دشمنی با ایران کشاند. اگر تاکنون ساده لوحانی در جهان نقش مستقیم این حکومت را در آشوب ها و کشتارهای سرزمین های دور و نزدیک ایران نمی دیدند سخنان سخیف و تهدیدهای خشونت بار رهبران مردم ستیز رژیم جای تردید برای کسی باقی نگذاشته است.  

امّا، این همه نیز برای تحقق اهداف اصلی نظام جمهوری اسلامی که تحریک دیگران به دشمنی با ایران و برافروختن آتش ستیز و جنگ، است کافی نبوده. از همین رو، به بهانۀ دسترسی به انرژی هسته ای برای مقاصد صلح آمیز، سال هاست به جست و جوی دسترسی به سلاحهای خوفناک تری برآمده است تا زودتر به هدف اهریمنی خود رسد و بار دیگر ایران را آماج تعرّض و هجوم دیگران سازد.  از رهگذر اصرار به پیمودن چنین کژراهه ای است که امروز کشور عزیز ما با بحرانی بی سابقه و خطرناک روبروست؛ بحرانی که هم میهنان عزیز صلح دوست من کمترین نقشی در ایجاد آن نداشته اند. 

به باور من مردم آگاه و هشیار ایران منفعت و مصلحت خویش را نه دخالت مسلحانه و موذیانه در سرنوشت مردم فلسطین و عراق و لبنان می دانند، نه در دشمنیِ با جوامع آزاد و پیشرفته جهان و نه در اصرار دیوانه وار بر دست یافتن به سلاح های هسته ای. مردم ایران از یاد نبرده اند که امکان دسترسی به فـن آوری و انــرژی هسته ای برای مقاصد صلح آمیز، که حق مسلّم آنان است، سال ها پیش از انقلاب برایشان میسر شده بود. ایرانِ آن روز توانسته بـود، با همکــاری و موافقت جامعـۀ بین المللی، در راه رسیدن به این امکانات گام هائی بلند بردارد زیرا هیچ کشوری درجهان بیمی از گسترش طلبی و دخالت جوئی حکومت آن روز ایران نداشت. رژیم ولائی، امّا، با هدف های  تجاوزطلبانه و سیاست های خارجی تحریک آمیز نه تنها آن امکان را یکسره نابود کرده بلکه اکثریت قریب به اتفاق دولت های جهان را از نزدیک و دور، به دشمنی باایران برانگیخته است تا بتواند به بهانۀ دفاع از ایران به سرکوب مخالفان و منتقدان خود هرچه خشونت بارتر ادامه دهد. امّا، همسو و همصدا با شما هم میهنان عزیزم، من نیز مسئولیت اصلی هر آسیب و خدشه ای که از سوی دیگران به تمامیت و یکپارچگی ایران عزیز وارد آید با حکومت غاصبی می دانم که در دشمنی با ایران و مردم ایران همتائی در تاریخ بلند ما نداشته است. 

* * *

هم میهنان عزیزم، 

امروز هم، چون بارهای پیشین که فرصت سخن گفتن با شما را یافته ام، می خواهم  به ویژگی های حکومت آرمانی شما اشاره کنم. زیرا در این سال های تلخ و تباه، از راه های گوناگون، هم از خواست ها و آرمان های های دیرین شما برای زیستن در یک جامعـۀ آزاد و مسالمت جو آگــاه شده ام و هم از رنــج ها و محرومیت هائی که بی رحمانه بر شما تحمیل شده است. کوشیده ام سخنی نگویم و ادعائی نکنم مگر از دل و زبان، و به خاطر و یاد شما، برآمده باشد. از همین روست که بخشی بزرگ از باورها و آرزوهایم در بارۀ آیندۀ ایران ملهَم از باورها و آرزوهای شما بوده است که در کورۀ آتشین دورانی چنین تلخ به هشیاری و آگاهی های بی نظیر رسیده اید.  

باور من این است که شما بسی بیشتر از نسل های پیشین با معنای آزادی و حقوق تان آشنا شده اید و به اهمیت  دستیابی کامل به همۀ آن ها پی برده اید. آموزگارتان در راه این آشنائی و آگاهی کسانی بوده اند که با ادامۀ حکومت ولائی و نامشروع خویش یک لحظه هم از ستیزی دائمی با یکایک این آزادی ها و حقوق  دست نکشیده اند.  شما هریک چون لقمان حکیم اید که ادب از بی ادبان آموخته بود.  هر تباهی و ویرانی که این گروه  خودکامه به بار آورده اند؛ خون هر زن و مرد آزاده ای را که بی شرمانه بر زمین ریخته اند؛ قلم هر ایرانی حق گوئی را که به ناحق شکسته اند، هر دستبرد خائنانه ای که به خزانۀ ملت زده اند، اشتیاق شما را به بناکردن حکومتی که در خور شما و سزاوار فداکاری های شما باشد دو چندان کرده است. یقین می دانم که اکثریت  شما، به ویژه جوانان و زنان هشیار و برومند میهن، اگر درسی از سال ها تجربۀ تلخ و فراموش نشدنی آموخته باشید این است که استقرار حکومتی که بتواند پاسدار منافع ملی ایران و حافظ آزادی ها و حقوق شهروندانش باشد بدون یک قانون اساسی مترقی و انسان محور که سنگ بنا و شالوده اش اصول مندرج در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، و دیگر میثاق های مکمل آن، باشد محال خواهد بود.

در این واقعیت تردید ندارم که شما می خواهید قانون اساسی آیندۀ ایران آزادی ها و حقوق برابرِ همۀ شهروندان ایران را، به هر مذهب و مسلک، با هر اعتقاد سیاسی  و از هر قوم و قبیله ای، بی هیچ استثنائی محترم بشمرد؛ توجهی خاص به خواست های بر حق همۀ اقوام ایرانی داشته باشد، اقوامی که به ویژه در دوران حاکمیت غاصبان انحصار طلب، از تبعیض ها و محرومیت های بی سابقه رنج برده اند. یقین داشته باشیم که برآوردن چنین خواست هائی با وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران نه تنها در تضاد نخواهد بود بلکه پیوندهای دیرینۀ تاریخی و فرهنگی و آرمانی همۀ ساکنان میهن کهن سال ما را از همیشه استوارتر خواهد کرد. 

* * *

تجربۀ همۀ جوامع پیشرفته و آزاد جهان و به ویژه تجربۀ تلخ مردم ایران در حکومت ولایت مذهبی تردیدی در این واقعیت برجای نگذاشته که تدوین چنین قانون اساسی، تأمین و تضمین حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی مردم ایران و برپائی حکومتی شایستۀ ملت نیازمند آن است که نهادهای قانون گذاری، اجرائی و قضائی دولت در انجام وظائف خود، به ویژه در تأمین و تضمین آزادی و برابری حقوق اساسی یک یک شهروندان ایران، تابع احکام هیچ مذهب و مکتبی نباشند.  با چنین حکومتی و در چنین جامعه ای است که شبح شوم تبعیض های مذهبی و قومی و سیاسی از عرصۀ زندگی فردی و اجتماعی مردم ایران برای همیشه رخت خواهد بست.  با چنین حکومتی است که ایران عزیز ما خواهد توانست بسان فرشتۀ صلح و همزیستی، و نه چونان اهریمن جنگ و خونریزی و ویرانی، جای شایستۀ خویش را در میان همسایگانش، در جامعۀ جهانی، باز یابد.    
من ترديد ندارم که، اگر نه همه، اکثریت غالب رهبران روحاني که با احترام به خواست و ارادۀ اکثــریت قاطع مــردم راه خــود را از راه حاکمان سـرکوب گــر جدا کرده اند و رژیم جمهوری اسلامی را نه جمهوری می دانند و نه اسلامی، با آن چه شما می خواهید مخالفتی ندارند. آن ها هم اعادۀ حیثیت خویش و احیای اعتبار و احترام از دست رفتۀ اسلام را نیز چون شما در برپائی یک حکومت انسان گرا و مسالمت جو می بینند.

تا پايان راه، تا هنگامي که شما عزيزان من بتوانيد بر سرنوشت خود مسلط شويد راهی دشــوار و پرخطــر در پیش است. بايــد دام ها را بشناسیــم و فریب سخنان عوام فریبانه را نخوریم. یقین داشته باشیم که شیرازه های حکومت بیداد و استبداد هیچگاه به سستی امروز نبوده و آثار شکست و ضعف و آشفتگی در صف زورگویان چنین روشن نمایان نشده است.  

*  *  *

سخن پایانی من با آن گروه از هم میهنانی است که به اجبار ترک وطن کرده اند و امروز در سرزمین هایی زندگی می کنند که در آن آزادی و حق هرکس به تجمع و بیان، به هر باور سیاسی و هر اعتقاد مذهبی مصون و محترم است.  دریغ که ازچنین آزادی و حقی برای یــاری به هموطنــان اسیر خویش در ایـران آن گونـه که باید و می توانستیم، بهره نبرده ایم.  دریغ که در این سال ها دلمشغولی های سیاسی ما بیشتر هدف های فردی و آرمان های گروهی و حزبی و مسلکی بوده اند و نه خواست های حیاتی و اصلی مردم اسیر ایران. آیا زمان آن نرسیده است که در نبرد مرگ و زندگی که امروز مردم ایران را چنین سخت دامن گرفته، به افق بلندتری بنگریم و راه نوینی را برگزینیم؟ راهی که در آن بتوانیم از نیروی بزرگ و بالقوه ای که در دسترس ماست تنها برای یاری به تحقق مهم ترین و حیاتی ترین هدف مردم ایران که دسترسی به آزادی ها و حقوق انسانی پایمال شدۀ خویش بهره گیریم. از میان نزدیک به چند میلیون ایرانی که امروز در آن سوی مرزهای وطن در آزادی و آسایش نسبی زندگی می کنند به یقین می توانیم بخشی بزرگ را به پیمودن این راه برانگیزیم.  توفیق در این راه نیازمند آن است که در حداقل هدف ها و آرمان های مشترک به توافق رسیم که چیزی جز هدف ها و آرمان های دیرینۀ مردم ایران نیست: رهائی از زنجیر استبداد، بهره مندی از آزادی ها و حقوق انسانی و ریختن شالوده های حکومتی متکی به ارادۀ مردم.

شماری روز افزون از ایرانیان در همه جای دنیا امروز بـه این واقعیت پی برده اند که برپایۀ «جدایــی دین از حکومت» و با اتکــا بـه «اعلامیـۀ جهانــی حقوق بشر» می توان مهم ترین منبع الهام و انگیزۀ همبستگی ایرانیان بـرای کمک به تحقق خواست های اساسی ملت را فراهم آورد. این همان اصولی است که از سال ها پیش نخبگان ایران، به ویژه دانشجویان و دانشگاهیان، از زن و مرد، به نقش اساسی اش در بنــا کردن نهادهــای دموکراتیک پی برده انــد . در واقع بر پایــۀ همین دو اصل می توان به توافقی گستـرده رسیــد و به تــلاشی پیگیر و مشترک پــرداخت که کارساز ترین شیوه ها و برنامه ها را برای کمک به تحقق اهداف جنبش آزادی خواهانۀ مردم ایران فرارویمان گذارد. در نهایت تعیین سرنوشت کشور به رای آزادانۀ مردم ایران گذارده خواهد شد، از همین روست که من نیز خواهان شرایطی کاملا دموکراتیک برای برگذاری انتخاباتی کاملا آزاد هستم وچنین شرایطی جز در زمان خلاصی از رژیم حاکم میسر نخواهد بود.

دام ها و مهلکه های تازه ای را که رهبران زخم خورده و خشمگین فرا راه مردم قرار داده اند خطرناک تر از آن باید شمرد که به هیچ یک از ما فرصت اندیشیدن به منافع سیاسی، مسلکی و فرقه ای خود دهد. در این برهۀ تاریخی تنها باید در اندیشۀ سرنوشت ایران و مصلحت مردم ستم کشیده و سربلندش بود، باید در جست و جوی راهی برآمد که بتواند امکان نیل به آزادی و حقوقشان را فراهم آورد که مهم ترین ضامن منافع ملی و یک پارچگی وطن است.  

با همه موانع و دشواری هائی که برای رهائی ایران از بند استبداد فرا راه مردم آزادۀ ایران قراردارد، یقین داشته باشیم که چیرگی ملتی بزرگ و سربلند بر حاکمانی حقیر و فرومایه حکم مسلم تاریخ جهان است. حاکمانی که هرگز برای هویت ملی و تاریخ پرافتخار ایرانی ارج و احترامی قائل نبوده اند و منافع و مصالح مردم ایران را در این سال ها همواره قربانی ماجراجوئی های مصیبت بار خود کرده اند با تکیه بر کدام ریشه و توشه خواهند توانست در برابر امواج کوبندۀ جنبش آزادی خواهانه مردم ایران مقاومت کنند؟ بنابراین راهی جز تن دادن به خواسته های مردم را ندارند و بهتراست ارادۀ ملت را محترم شمرده و راه را به یک آشتی ملی نبندند. در چنین شرایطی می توان به پیروزی مسلم مردم آزادۀ ایران مطمئن بود و به فردای روشن ایران امیدوار.

به عشق دیدن ايرانی رها از استبداد، دروغ و ستيزه جوئی، به اميد ايرانی صلح دوست و صلح پرور و سربلند و به اميد روزگاری بهتربرای همۀ زنان و مردان وطن، پیروزی قطعی و نهائی شما را آرزو دارم. 

خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شرایط قرون وسطایی و قوانین زن ستیز باعث خودکشی یک زن زندانی گردید

 یک زن زندانی در زندان گوهردشت کرج برای رهایی یافتن از شرایط قرون وسطایی اقدام به خودکشی نمود.
روز دوشنبه اول آذر ماه یک زن زندانی بنام لیلا در بند زنان زندان گوهردشت کرج برای رهایی یافتن از اذیت وآزارها و شرایط قرون وسطایی حاکم بر بند زندان که چند برابر بند مردان می باشد اقدام به خودکشی نمود . تعلل و عدم انتقال به موقع و همچنین عدم رسیدگی پزشکی گفته می شود که منجر به مرگ وی شده است.
قتل و خودکشی در زندانهای ولی فقیه و بخصوص زندان گوهردشت کرج تبدیل به امری معمول شده است و تقریبا هر هفته از بندهای مختلف گزارشهایی از قتل و یا خودکشی زندانیان می رسد.
زندانیان که از حقوق اولیه خود محروم هستند حقوقی مانند داشتن غذا،رسیدگی پزشکی،عدم داشتن فضای لازم که بصورت تراکم انفجاری زندانیان در محیطهای محصور و بسیار کوچک که گاها 3 الی 4 برابر ظرفیت آن زندانی در آن جای می دهند،شکنجه های ضد بشری مانند شکستن دست و پا و دندان و دندها و سایر اعضای بدن زندانیان،رفتارهای وحشیانه و تحقیر آمیز و موارد متعدد دیگر راهی برای زندانی باقی نمی گذارد جز خودکشی .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آبان ۳۰، ۱۳۸۹

مبارک باد عید بزرگ جامعه یارسان(عید خاوندکار).

خجسته باد مرنو،عشق پرد یور،نوای تنبور، عطر جوز، گرمی یخنی،سرخی انار،خجسته باد عید خاوندکار..
hanarمن هم به عنوان جزئی از این مجموعۀ بزرگ این عید بزگ را به پیشوای دینم آقا سید نصرالدین حیدری و جامعۀ بزرگ یارسان تبریک عرض می نمایم..
و امیدوارم به  درگاه سلطان حقیقت نذرو روزه همۀ شما طایفه یارسان مورد قبول درگاه سلطان حقیقت قرارگرفته باشد  و آ رزوی پیروزی و سرافرازی دارم برای همۀ مردم اهل حق..!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آبان ۲۹، ۱۳۸۹

دشمن-دشمن


دهــــــان رابازکـــرد صـــدباره آقا          سخــــن‌هاگفت ازاســـــــرار دشمن
چنان راند او ازاین قشـــــــرخیالی           که گویی کـــــرده خود اقراردشمن
جهــــــان دوست هردم نقشه ریزد            جهنم کردجمع ازاخطــــــــاردشمن
سخن‌هایش تهی چون بود وبی‌مغز            به هرجایی کشــــــاند افساردشمن
درآخریک به یک را راند از گود             خودش ماند، سایه‌اش بیزاردشمن
شیوخ خــــــــــــــائن دربار یارند              دراویش نجیب اقمــــــــــار دشمن
بسیجی، قاتل بی مغزشــد دوست               معلم، کارگــــــــــــر ابزار دشمن
“فسیل”وقاضی کـــــهریزکی یار               ندا‌ها، لشــــــــــــکر جرّار دشمن
بدان!برمـــــــــــــــردم آزاد ایران                نئی یاور، توخود سـردار دشمن
http://mehran77777777.wordpress.com/

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آبان ۲۸، ۱۳۸۹

باز هم قربانی از راه بی عدالتی

 دو تن از شهروندان ارومیه ای با نامهای عبدالله و عبدالخالق بهمرد که چندی پیش توسط نیروهای امنیی بازداشت شده بودند، در زندان بجنورد به اتهام ارتباط با یکی از احزاب اپوزسیون کرد و با حکم نهادهای قضایی جمهوری اسلامی، اعدام شدند.

این دو شهروند که نسبت فامیلی هم با هم داشتند در بی خبری مطلق دستگیر، محاکمه و به دار آویخته شدند.

دستگاه قضایی جمهوری اسلامی هر گونه فعالیت سیاسی و مدنی شهروندان کرد را به شدت سرکوب کرده و برای سرپوش گذاشتن بر اعمال ضد بشری خود،با توسل به انتساب اتهاماتی همچون محاربه و ارتباط با احزاب اپوزسیون کرد شدید ترین مجازات ها ،از قبیل اعدام را برای آنان در نظر گرفته و بدینوسیله در صدد فرار از فشار افکار عمومی در ایران و جامعه جهانی بر می آید.
این در حالی است که چند تن دیگر از هموطنان کرد به دلیل فعالیت های سیاسی خود به اعدام محکوم شده و همچنان در بلا تکلیفی به سر می برند.
یکی از این افراد حسین خضری می باشد که بعضی از ارگانهای خبری حتی خبر اعدام وی را مخابره کرده اند.
وی که از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به اتهام فعالیت سیاسی و ارتباط با یکی از احزاب اپوزسیون کرد به اعدام محکوم شده بود، چندی پیش با ارسال پرونده اش به شعبه 9 اجرای احکام با خطر قریب الوقوع اعدام مواجه شد. که در پی این رویداد وکیل مدافع وی با دلایلی نامعلوم از تداوم دفاع حقوقی از حسین خضری انصراف داد....

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سازمان ملل قطعنامه محکوميت نقض حقوق بشر در ايران رابا اکثريت چشمگير تصويب کرد، کمپين بين المللی حقوق بشر


شکست سنگين دولت در پی سفر جواد لاريجانی به نيويورک..
کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران امروز اعلام کرد که تصويب پيش نويس قطعنامه ای توسط کميتهء سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای محکوم کردن جمهوری اسلامی ايران به دليل نقض فاحش حقوق بشر ، قدم بسيار مثبتی در راستای تلاش پيوسته برای تقابل با بحران در حال رشد ايران در زمينهء حقوق بشر است.
مجمع عمومی اين قطعنامه را در ماه دسامبر رسما تاييد خواهد کرد. کمپين همچنين گفت که نهادهای حقوق بشری وابسته به سازمان ملل متحد می بايد مکانيسم هايی را برای پاسخگو کردن ايران برای نقض حقوق بشر و اجرای مفاد قطعنامه پياده سازی کنند.
پيش نويس قطعنامه با ۸۰ رای مثبت، ۴۴ رای مخالف، و ۵۷ رای ممتنع تصويب شد. در طول مراحل رای گيری، مقام بلندپايهء جمهوری اسلامی ايران، محمد جواد لاريجانی، که برای تلاش عليه رای آوردن اين پيش نويس به نيويورک آمده بود،سعی کرد که با يک اقدام آيين نامه ای، “اقدام جهت عدم تحرک،” مانع انجام رای گيری شود. اما با ۹۱ رای مخالف اقدام ايران و ۵۱ رای موافق اين اقدام، مانور ايران با شکست خيره کننده ای روبرو شد.
تصويب اين قطعنامه منعکس کنندهء توجه سازمان ملل متحد برای هفتمين سال پی در پی نسبت به عدم تعهد جمهوری اسلامی ايران در پيروی از استانداردهای حقوق بشر و همچنين تمايل به همکاری بين مقامات سازمان ملل متحد برای مقابله با نقض حقوق بشر درجمهوری اسلامی ايران خواهد بود. اما در تلاش برای برانگيختن مخالفانی برای اين طرح، مقام عاليرتبهء حقوق بشری ايران، محمد جواد لاريجانی، آن را يک حملهء سياسی توسط غرب و “تحريک آميز” خواند.
آرون رودز، سخنگوی کمپين گفت: “ادبيات نخ نما و تکراری نمی تواند اين حقيقت را پنهان کند که رفتار غير انسانی جمهوری اسلامی ايران با ملت خود، مجددا کشورهای عضو سازمان ملل متحد را برانگيخته است تا دولت ايران را محکوم کنند.”
وی گفت: “تعداد بيش از حد موارد اعدام، که بسياری از آنها بدون طی مراحل قانونی صورت می پذيرد؛ اعدام نوجوانان؛ مجازات های غير انسانی شامل سنگسار و قطع عضو؛ شکنجهء سيستماتيک؛ تبعيض عليه زنان؛ هدف گرفتن روزنامه نگاران و وکلای حقوق بشر؛ و بازداشت های خودسرانهء هزاران نفر، همهء اين ها و ساير موارد باعث شده اند که جامعهء بين المللی تقاضای بهبود فوری شرايط را داشته باشد.”
در سال های اخير، جمهوری اسلامی ايران همچنان به خنثی کردن همهء تلاش ها برای کمک به بهبود کارنامهء حقوق بشری خويش مشغول بوده است. با وجود تقاضاهای پياپی مسئولان سازمان ملل متحد، از سال ۱۳۸۴ تا کنون، هيچ مخبر ويژه ای از سوی سازمان ملل متحد مجاز به ورود به کشور نبوده است. ازتاريخ مصوبهء سال ۱۳۸۸ سازمان ملل متحد در خصوص کارنامهء حقوق بشرجمهوری اسلامی ايران، دولت ايران کليهء نگرانی های ابراز شده در اين خصوص را ناديده گرفته و اجازه داده است تا وضعيت حقوق بشر در کشور هرچه بيشتر رو به زوال برود.
بيش از ۵۰۰ زندانی عقيدتی، که تنها به دليل عقايد و باورهايشان پس از انتخابات رياست جمهوری مورد مناقشهء سال ۱۳۸۸ دستگير شده اند، اينک درگوشه زندانهای ايران به سر می برند و مورد شکنجه و بدرفتاری قرار دارند. قوهء قضاييهء جمهوری اسلامی ايران، مشغول صدور احکام شديد زندان و شلاق و جريمه های نقدی برای کنشگران بر مبنای اتهامات امنيت ملی ساختگی بوده است. تعداد زيادی از وکلای حقوق بشر، شامل نسرين ستوده و محمد سيف زاده، اخيرا بی دليل دستگير و محاکمه شده اند.
کمپين گزارش های معتبری در خصوص دهها اعدام گروهی در زندان وکيل آباد مشهد دريافت کرده است، که می توانند صدها مورد جديد به آمار ساليانهء اعدام ها درجمهوری اسلامی ايران اضافه کنند—آماری که در حال حاضر هم جمهوری اسلامی ايران را پس از چين دارای بيشترين تعداد اعدام در جهان نشان ميدهد.
کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران از حمايت عميق و همه جانبهء کشور های مناطق مختلف برای تصويب اين پيش نويس استقبال می کند و جمهوری اسلامی ايران را تشويق می کند تا يک برنامهء سازندهء همکاری با سازمان ملل متحد برای رفع نمودن نگرانی های منعکس شده در پيش نويس را آغاز کند.
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/11/113608.php

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آبان ۲۶، ۱۳۸۹

کشته شدن یک جوان ۱۸ ساله کرد توسط سپاه پاسداران


 قربانی در روز عید قربان .
کشته شدن
به گزارش رسانەهای خبری اقلیم کردستان، یک جوان ۱۸ ساله کرد به نام “مراد ئەسکەنیار” در حین بازگشت به محل سکونت خود، در منطقه مرزی ئوزالپ واقع در استان وان در کمین ماموران سپاه پاسداران جمهوری اسلامی قرار گرفته و بر اثر تیراندازی این نیروها جان خود را از دست داد.
این جوان کرد که گفته می شود به منظور ملاقات بستگان خود به روستای “یوکاری” در شهرک ئوزالپ رفته بود، پس از بازگشت از این روستا هدف تیراندازی نیروهای نظامی ایران قرار گرفت.
جنازه این جوان ۱۸ ساله پس از شنیدن صدای تیراندازی، توسط اهالی روستای مذکور کشف شد و جسدی وی هم اینک در بیمارستانی واقع در این شهرک نگهداری می شود.
بنا به اطلاعات منتشر شده از سوی آژانس فرات از ابتدای سال میلادی تاکنون دست کم ۴۴ شهروند کرد درمناطق مرزی میان ایران و ترکیه بر اثر تیراندازی نیروهای نظامی این دو کشور کشته شدەاند.
صبح روز دوشنبه، ۲۴ آبان ماه نیز جمعی از کاسبکاران کرد در منطقه مرزی نوسود در کمین نیروهای نظامی جمهوری اسلامی گرفتار آمده و یکی از کولبران به نام “شاهو بابایی” فرزند یونس اهل روستای سرخبان جوانرود مورد اصابت گلوله این ماموران مسلح قرار گرفته و دردم جان باخت.
لعنت به این نظام و به سران فتنه و آشوبگر این ملت که دم از عدالت و قانون میزنند وبی عدالتی و بی وجدانی  انها گوش فلک هم کر کرده و  رحم به پیر و جوان هم نمی کنند..پس کجاست آن عدالتی ک در نظام اسلامی وجود دارد و اگر هم هست پس چرا برای این سران فتنگرو بی وجدان اجرا نمی شود تا ثابت شود که عدالت هنوز برقرار است...

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آبان ۲۴، ۱۳۸۹

به مصلحت نیست دهها میلیون نفر را میکروب بنامیم


موسوی در دیدار با مهدی کروبی دیگر رهبر مخالفان دولت احمدی نژاد به نبود تدبیر و عقل در اداره کشور اشاره نموده و گفته است که به طور کلی کسی با هدفمند کردن یارانه ها مخالف نیست، اما حرف اصلی ما این است که نیرویی که بتواند این طرح را مدیریت کند، وجود ندارد و قسمت اعظم نیروهای کارشناس مشهور و توانمند کنار گذاشته شده اند» .
Musavi_Karrubi_250510
این هنر نیست که برای اجرای هدفمند کردن یارانه ها در ۲۰۰۰ منطقه تهران نیرو بچینیم یا فرمانده پلیس به یاری سپاه و بسیج جهت ترساندن مردم افتخار کند. شیوه مدیریتی این آقایان بلایی بر سر کشور چه در اقتصاد و حوزه های دیگرآورده که امکان برگشت به وضعیت ۶سال گذشته هم خیلی سخت شده است.«
آقای کروبی نیز در این دیدار اذعان داشته است که (دولت) آزادی راستگویی و صداقت را ذبح دو روزه دنیای خویش کرده است.
به گزارش سحام نیوز (ارگان مطبوعاتی حزب منحل اعلام شده اعتماد ملی به رهبری مهدی کروبی، این دیدار در شرایطی انجام گرفت که نیروهای امنیتی قصد جلوگیری از ورود مهدی کروبی به پاستور را داشتند که با عکس العمل میرحسین موسوی این اقدام آنان «ناکام» ماند.
در ابتدای این دیدار آقای کروبی از فضای دروغ و تهمت در کشور کهبگفته وی «متاسفانه نهادینه شده است» ابراز تاسف کرد و اظهار داشت: بعد از اینکه در انتخابات ریاست جمهوری نهم با «تقلب» توانستند شخص مورد نظر را در مسند ریاست جمهوری بنشانند در انتخابات مجلس هشتم و دهم ریاست جمهوری نیز به صورت سهمیه بندی و مهندسی شده آراء را تقسیم کردند و انتخاباتی را برگزار کردند که باعث انفجار مردمی شد و با بدترین شیوه و خشونت زیاد با مردم برخورد کردند و هر روز در رسانه هایی که از پول بیت المال ارتزاق می کنند، انواع دروغ و تهمت ها به طرف مقابل می زنند و کوچکترین جوابی را از مخالفین و منتقدین نه تنها در رسانه ملی بلکه در روزنامه ها نیزبر نمی تابند تا جایی که علاوه بر ممنوعیت خبری از من و شما در رسانه ها حتی از چاپ آگهی تسلیت هم روزنامه ها را منع کردند و تحمل هیچ گونه آزادی بیان را ندارند و عملا آزادی راستگویی و صداقت را ذبح دو روزه دنیای خویش کردند. در حالی که می توانستند با برگزاری انتخابات سالم کشور را از هر گزندی محفوظ بدارند.
در ادامه این دیدار آقای موسوی به نبود تدبیر و عقل در اداره کشور اشاره نمود و گفت: به طور کلی کسی با هدفمند کردن یارانه ها مخالف نیست، اما حرف اصلی ما این است که نیرویی که بتواند این طرح را مدیریت کند، وجود ندارد و قسمت اعظم نیروهای کارشناس مشهور و توانمند کنار گذاشته شده اند. این هنر نیست که برای اجرای هدفمند کردن یارانه ها در ۲۰۰۰ منطقه تهران نیرو بچینیم یا فرمانده پلیس به یاری سپاه و بسیج جهت ترساندن مردم افتخار کند. شیوه مدیریتی این آقایان بلایی بر سر کشور چه در اقتصاد و حوزه های دیگرآورده که امکان برگشت به وضعیت ۶سال گذشته هم خیلی سخت شده است.
در ادامه این دیدار آقایان کروبی و موسوی در آستانه روز ۱۳ آبان مواردی را متذکر شدند:
- در آستانه ۱۳ آبان روز دانش آموز و و سالروز تبعید حضرت امام؛ متاسفانه شاهد فشار زیادی بر فرهیختگان این کشور اعم از دانشگاهیان و دانشجویان و وکلا و روزنامه نگاران هستیم. هر روز احکام سنگینی بر علیه روزنامه نگاران متعهد صادر می شود؛ به طوری که علاوه بر زندان؛ به دهها سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم می شوند و یا وکلا شناخته شده را به جرم دفاع از موکلین خود زندان و به احکام سنگین محکوم می کنند تا دیگر وکالت زندانیان سیاسی را به عهده نگیرند و یا دانشگاهیان را به زندان های طویل المدت و خارج از اقامتشان تبعید و زندانی می کنند . به طوری که موجب خطر و آزار و اذیت خانواده هایشان می گردد. ولی با تمام این اقدامات هر روز نیروهای جدید و با انگیزه به صحنه می آیند و رویش جنبش مردمی هر روز از روز دیگر بیشتر است.
- به مصلحت کشور نیست که بین صفوف ملت تفرقه ایجاد کنیم و دهها میلیون نفر از معلمان و کارگران، دانشجویان و اساتید و زنان و مردم کشور را خس و خاشاک و گوساله، یا میکروب و فتنه گر بنامیم. آن نظامی که امام عزیز ۱۵ سال برای آن مبارزه کرد به دنبال حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان بود. نه آنکه بخش زیادی از ملت را دشمن قلمداد کند. ایجاد رعب و وحشت باعث از بین رفتن مشروعیت نظام می گردد و بدون مشروعیت هیچ نظامی دوام نمی آورد. لذا ما معتقدیم همه ملت ایران، عزیز و دارای حقوق شهروندی می باشند و همه آنها از کرامت ذاتی برخورد بوده و ذات انسان با میکروب و خس و خاشاک بی گانه است. جامعه سالم، مطلوب و برخواسته از رای مردم، جامعه ای است که در آن اعتراض، اعتصاب، انتقاد و … جزو حقوق طبیعی و اولیه مردم می باشد.
- سیاست های ماجرا جویانه خارجی باعث شده است که در فاصله کوتاهی چندین قطع نامه از سازمان های بین المللی بر علیه کشور ما صادر شود و اثرات منفی خود را بر وضع معیشتی مردم نشان دهد. فقر و نرخ بیکاری و تعطیلی مراکز تولیدی و واردات بی رویه تا جایی رسیده است که سنگ قبر هم از خارج وارد می شود و کمک های بلاعوض و وام به کشورهای خارجی و همسایه که معلوم نیست تا چه اندازه مجلس در جریان است اقتصاد کشور را به شدت ضعیف کرده است و ادامه این روند خطر ناک میتواند به فروپاشی نظام تمام شود. آیا هزینه و فایده این ریخت و پاش ها به نفع کشور است؟ و چرا مردم به صورت شفاف در جریان این ریخت و پاش ها نیستند؟
- دلسوزانه خواستاریم به جای جنگ بی ثمر با علوم انسانی، از متخصصین برجسته علوم انسانی کشور در حوزه های اقتصاد و جامع شناسی و جمعیت شناسی و دیگر شاخه ها استفاده کنید و کار را به دست کاردان ها بسپارید. نه آنکه تحمل دوستان خودتان را هم نداشته باشید.
منبع :http://www.melli.eu/

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آبان ۲۰، ۱۳۸۹

تصوٌر کن ! سیاوش قمیشی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

زندگی نامه رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان محمدصدیق کبودوند..

محمدصدیق کبودوند در ۲۲ مارس ۱۹۶۳ در دیواندره در استان کردستان به دنیا آمده‌است. او فرزند چهارم خانواده است و دو برادر و سه خواهر دارد. کبودوند که در ۱۴ سالگی پدرش را از دست داده و تا ۲۰ سالگی به همراه خانواده‌اش در سنندج زندگی میکرده و پس از ازدواج در تهران سکونت گزیده‌است. وی ۲ پسر و ۱ دختر دارد.

کبودوند در مقاطع کارشناسی مدیریت بازرگانی و کارشناسی ارشد مالی تحصیل نموده و تحصیل وی در مقطع کارشناسی ارشد حقوق بین‌الملل ناتمام مانده‌است

فعالیت‌های مدنی و اجتماعی

محمدصدیق کبودوند در تابستان ۱۹۹۷ همراه با تعدادی از فعالان ایرانی سازمان «اتحاد برای دموکراسی در ایران» را تاسیس کرد. پس از آن کبودوند تلاش کرد تا مجوز و امکان انتشار نشریه‌ای را فراهم آورد که سرانجام پس از پنج سال در دسامبر ۲۰۰۳ موفق به انتشار هفته نامه پیام مردم شد که در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی اجازه انتشار یافته بود. گستره انتشار آن تهران و استان‌های کردنشین بود و به دو زبان فارسی و کردی انتشار می یافت. پیام مردم به جهت عدم پیروی از سانسورهای دستوری و دولتی و به دلیل صراحت لهجه در بیان مطالب، خیلی سریع در میان مردم محبوبیت پیدا کرد و به عنوان نشریه‌ای ایرانی که گروه حقوق بشری داشت بخش عمده‌ای از مطالب را به موضوعات حقوق بشری آموزش و آشنایی با این حقوق، دموکراسی، حقوق زنان، حقوق اقلیتها و مردم کرد و حقوق مدنی و شهروندی اختصاص می داد. سرانجام با فشار وزارت اطلاعات محمدصدیق کبودوند مدیرمسئول و سردبیر پیام مردم در ۲۵ ژوئن ۲۰۰۴ بازداشت و دادگستری کردستان دستور توقیف پیام مردم را صادر کرد.

پس از توقیف پیام مردم کبودوند با تودیع وثیقه آزاد شد و این بار با راه‌اندازی سایت اینترنتی پیام مردم و ایجاد وبلاگ هایی به نام رنج مردم، روزگار، روز کرد و روزنامه نگار کرد به فعالیت‌های خود بویژه در زمینه حقوق بشر ادامه داد. او در ادامه فعالیت‌های روزنامه نگاری برای اجرایی کردن ایده خود در خصوص ضرورت تاسیس انجمن‌های مدنی و سازمان حقوق بشری که پیشتر در هفته نامه پیام مردم و سایتها و وبلاگهای خود به طرح آن پرداخته بود، در ۹ آوریل ۲۰۰۵ موجودیت سازمان حقوق بشر کردستان را در تهران اعلام کرد.

سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان که به همراهی و همکاری تعدادی از فعالان منطقه و همفکران کبودوند شکل گرفته بود، خیلی سریع با استقبال مردم روبرو شد بطوری که بزودی ۲ بخش عمده آن به نام «گزارشگران حقوق بشر کردستان» و «دیده بانان حقوق بشر کردستان» فعالیت گسترده‌ای در سرتاسر کردستان و حتی در درون زندانها آغاز کرند. تا آنجا که وزارت اطلاعات در گزارشی به دادستانی به این امر معترف است و می گوید: «سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان از ماکو در شمالی‌ترین نقطه مناطق کردنشین تا ایلام در جنوبی‌ترین منطقه کردستان در تمام شهرها و روستاها، گزارشگر، دیده‌بان، عضو فعال و نماینده دارد. بطوریکه اگر در کوره دهاتی کوزه آبی از دست یک زن روستایی بیفتد و بشکند این سازمان از آن مطلع می گردد.»

طی سالهای فعالیت بویژه در دوران پیش از دستگیری، بازداشت، صدور حکم حبس و اعدام، زندانی شدن فعالان مدنی، سیاسی، روزنامه نگاران و شهروندان به دار آویختن و قتل و گشودن آتش به روی تجمعات اعتراضی شهروندان در شهرها و روستاهای کردستان، تعقیب و قتل کولبران و رنجبران در مناطق مرزی کشته شدن مردم در اثر انفجار تله‌های مین، خشونت علیه زنان در شهر و روستا و خودکشی و خودسازی و آزار آنان و دیگر شهروندان، تهیه و تنظیم و به سازمان‌های حقوق بشری و رسانه‌های عمومی ارسال و با انجام صدها مورد مصاحبه و گفتگو با رسانه‌های مختلف و عمومی موارد نقض حقوق بشر را افشا و به اطلاع عموم رسانیده است. علاوه بر این صدها بیانیه، اطلاعیه، مناسبت نامه، درخواست نامه، نامه سرگشاده و پیام صادر نموده و در اغلب آنها مقام‌های قضایی، دولتی و کشوری را به بهبود وضعیت حقوق بشر فراخوانده‌است.

وضعیت قضایی

محمدصدیق کبودوند از دهم تیر ماه سال ۱۳۸۶ بازداشت و زندانی شده‌است. در دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل و اداره سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان به ده سال حبس و از بابت تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی از طریق ارتباط و مراوده با سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر و ارتباط و مکاتبه با شخص کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل متحد و گفتگو با رسانه‌های عمومی به یکسال حبس و جمعاً به یازده سال حبس محکوم شده است که در شعبه 56 دادگاه تجدیدنظر استان تهران ده سال حبس از بابت تاسیس سازمان، مورد تایید قرار گرفته و قطعی شده است.

پرونده مربوط به فعالیت روزنامه نگاری که به اتهام تشویش اذهان عمومی از طریق درج مطالب در هفته نامه پیام مردم توسط دادگاه عمومی و انقلاب سنندج به یکسال حبس تعزیری، ۵ سال محرومیت از روزنامه نگاری و مدیریت نشریه و ابطال پرونده انتشار پیام مردم محکوم شد که پس از تایید در دادگاه تجدیدنظر استان تهران میزان محکومیت حبس در دیوان عالی کشور به ۶ ماه تقلیل یافته است.

پرونده‌ای نیز مربوط به انتشار کتابچه ای در مورد زنان و نقض حقوق آنان در ایران که در دادگاه انقلاب آذربایجان غربی مطرح و مفتوح گردیده که فعلاً در مرحله بازپرسی و پیش از دادگاهی است و بلاتکلیف است.

با توجه به مراتب فوق محمدصدیق کبودوند ده سال و نیم حبس قطعی شده و یک پرونده در جریان و بلاتکلیف دارد.

به گفته خانواده کبودوند وی که تا پیش از بازداشت هیچگونه سابقه بیماری نداشته، در جریان نگهداری ۷ ماهه وی در شرایط سخت سلول انفرادی، به بیماریهای ریوی، ‏کلیوی و پوستی دچار شده است و حتی سکته خفیف مغزی نیز داشته است.[۳

جایزه‌ها
سازمان دیده‌بان حقوق بشر جایزه هلمن/همت نویسندگان تحت آزار خود سال ۲۰۰۹ را به این نویسنده اهدا کرد. سارا لی‌ویتسون، مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای دیده‌بان حقوق بشر درباره این روزنامه‌نگار گفت: «فعالیت‌های کبودوند بعنوان یک مدافع حقوق بشر و روزنامه‌نگار مروج و حامی اصلاحات در ایران موجب زندانی شدن او شده‌است. تجربه او گواهی ناگوار بر مخمصه روزنامه‌نگاران، دگراندیشان و سایر منتقدین مسالمت‌جو در ایران امروز است.» بیانیه دیده‌بان حقوق بشر خواستار مراقبت پزشکی و آزادی کبودوند شده و نوشته‌است: "حکومت ایران از مفاد مبهم و خودسرانه قوانین جزایی خود، برای ساکت کردن منتقدین و فعالانی که خواهان استفاده از حق آزادی بیان و اجتماعات هستند، استفاده می‌کند.[۲] [۴]
در مراسم سال ۲۰۰۹ جوایز مطبوعات بریتانیا، کبودوند به عنوان «روزنامه نگار بین‌المللی سال» برگزیده شد. اعطا کنندگان این جایزه، کبودوند را «روزنامه نگار و مدافع برجسته حقوق بشر» معرفی کرده‌اند که از طریق فعالیتهای حقوق بشری و روزنامه نگاری خود در تشکیل شبکه‌ای مدنی از فعالان و جوانان کرد موثر بوده است
کتاب‌شناسی

کبودوند سه کتاب در مورد جنبش حقوق مدنی نوشته است که دولت ایران اجازه چاپ آنها را نمی دهد[۴]:

نیمه دیگر (درباره حقوق زنان)
برزخ دمکراسی
جنبش اجتماعی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

متن اعلاميه جهانی حقوق بشر


علاميه جهانی حقوق بشر که در 10 دسامبر 1948 به تصويب رسيده ، رواق بنای حقوق بشر را تشکيل می دهد که مسئوليت ساخت آن بر عهده ی ملل متحد است.
ديباچه
 از آن جا که شناسايی حيثيت و کرامت ذاتی تمام اعضای خانواده ی بشری و حقوق برابر و سلب ناپذير آنان اساس آزادی ، عدالت و صلح در جهان است ؛
از آن جا که ناديده گرفتن و تحقير حقوق بشر به اقدامات وحشيانه ای انجاميده که وجدان بشر را بر آشفته اند و پيدايش جهانی که در آن افراد بشر در بيان و عقيده آزاد ، و از ترس و فقر فارغ باشند ، عالی ترين آرزوی بشر اعلام شده است ؛
از آن جا که ضروری است که از حقوق بشر با حاکميت قانون حمايت شود تا انسان به عنوان آخرين چاره به طغيان بر ضد بيداد و ستم مجبور نگردد ؛
از آن جا که گسترش روابط دوستانه ميان ملت ها بايد تشويق شود ،
از آن جا که مردمان ملل متحد ، ايمان خود را به حقوق اساسی بشر و حيثيت و کرامت و ارزش فرد انسان و برابری حقوق مردان و زنان  ، دوباره در منشور ملل متحد اعلام و عزم خود را جزم کرده اند که به پيشرفت اجتماعی ياری رسانند و بهترين اوضاع زندگی را در پرتو آزادی فزاينده به وجود آورند ؛
از آن جا که دولت های عضو متعهد شده اند که رعايت جهانی و مؤثر حقوق بشر و آزادی های اساسی را با همکاری سازمان ملل متحد تضمين کنند ؛
از آن جا که برداشت مشترک در مورد اين حقوق و آزادی ها برای اجرای کامل اين تعهد کمال اهميت را دارد ؛
مجمع عمومی
اين
اعلاميه جهانی حقوق بشر
را آرمان مشترک تمام مردمان و ملت ها اعلام می کند تا همه ی افراد و تمام نهادهای جامعه اين اعلاميه را همواره در نظر داشته باشند و بکوشند که به ياری آموزش و پرورش ، رعايت اين حقوق و آزادی ها را گسترش دهند و با تدابير فزاينده ی ملی و بين المللی ، شناسايی و اجرای جهانی و مؤثر آن ها را ، چه در ميان خود مردمان کشورهای عضو و چه در ميان مردم سرزمين هايی که در قلمرو آن ها هستند ، تأمين کنند.
ماده ی 1
تمام افراد بشر آزاد زاده می شوند و از لحاظ حيثيت و کرامت و حقوق با هم برابرند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و بايد با يکديگر با روحيه ای برادرانه رفتار کنند.
ماده ی 2
هر کس می تواند بی هيچ گونه تمايزی ، به ويژه از حيث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، دين ، عقيده ی سياسی يا هر عقيده ی ديگر ، و همچنين منشاء ملی يا اجتماعی ، ثروت ، ولادت يا هر وضعيت ديگر ، از تمام حقوق و همه ی آزادی های ذکر شده در اين اعلاميه بهره مند گردد. 
به علاوه نبايد هيچ تبعيضی به عمل آيد که مبتنی بر وضع سياسی ، قضايی يا بين المللی کشور يا سرزمينی باشد که شخص به آن تعلق دارد ، خواه اين کشور يا سرزمين مستقل ، تحت قيموميت يا غير خودمختار باشد ، يا حاکميت آن به شکلی محدود شده باشد.
ماده ی 3
هر فردی حق زندگی ، آزادی و امنيت شخصی دارد.
ماده ی 4
هيچ کس را نبايد در بردگی يا بندگی نگاه داشت : بردگی و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ، ممنوع است.
ماده ی 5
هيچ کس نبايد شکنجه شود يا تحت مجازات يا رفتاری ظالمانه ، ضد انسانی يا تحقير آميز قرار گيرد.
ماده ی 6
هر کس حق دارد که شخصيت حقوقی اش در همه جا به رسميت شناخته شود.
ماده ی 7
همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بی هيچ تبعيضی از حمايت يکسان قانون برخوردار شوند . همه حق دارند در مقابل هر تبعيضی که ناقض اعلاميه ی حاضر باشد ، و بر ضد هر تحريکی که برای چنين تبعيضی به عمل آيد ، از حمايت يکسان قانون بهره مند گردند.
ماده ی 8
در برابر اعمالی که به حقوق اساسی فرد تجاوز کنند ـ حقوقی که قانون اساسی يا قوانين ديگر برای او به رسميت شناخته است ـ هر شخصی حق مراجعه ی مؤثر به دادگاه های ملی صالح را دارد.
ماده ی 9
هيچ کس را نبايد خودسرانه توقيف ، حبس يا تبعيد کرد.
ماده ی 10
هر شخص با مساوات کامل حق دارد که دعوايش در دادگاهی مستقل و بی طرف ، منصفانه و علنی رسيدگی شود و چنين دادگاهی درباره حقوق و الزامات وی ، يا هر اتهام جزايی که به او زده شده باشد ، تصميم بگيرد.
ماده ی 11
1 ) هر شخصی که به بزه کاری متهم شده باشد ، بی گناه محسوب می شود تا هنگامی که در جريان محاکمه ای علنی که در آن تمام تضمين های لازم برای دفاع او تأمين شده باشد ، مجرم بودن وی به طور قانونی محرز گردد.
2 ) هيچ کس نبايد برای انجام دادن يا انجام ندادن عملی که در موقع ارتکاب آن ، به موجب حقوق ملی يا بين المللی جرم شناخته نمی شده است ، محکوم نخواهد شد. همچنين هيچ مجازاتی شديدتر از مجازاتی که در موقع ارتکاب جرم به آن تعلق می گرفت ، درباره ی کسی اعمال نخواهد شد.
ماده ی 12
نبايد در زندگی خصوصی ، امور خانوادگی ، اقامت گاه يا مکاتبات هيچ کس مداخله های خودسرانه صورت گيرد يا به شرافت و آبرو و شهرت کسی حمله شود. در برابر چنين مداخله ها و حمله هايی ، برخورداری از حمايت قانون حق هر شخصی است.
ماده ی 13
1 ) هر شخصی حق دارد در داخل هر کشور آزادانه رفت و آمد کند و اقامت گاه خود را برگزيند.
2 ) هر شخصی حق دارد هر کشوری ، از جمله کشور خود را ترک کند يا به کشور خويش بازگردد.
ماده ی 14
1 ) در برابر شکنجه ، تعقيب و آزار ، هر شخصی حق درخواست پناهندگی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای ديگر را دارد.
2 ) در موردی که تعقيب واقعاً در اثر جرم عمومی و غير سياسی يا در اثر اعمالی مخالف با هدف ها و اصول ملل متحد باشد ، نمی توان به اين حق استناد کرد.
ماده ی 15
1 ) هر فردی حق دارد که تابعيتی داشته باشد.
2 ) هيچ کس را نبايد خودسرانه از تابعيت خويش ، يا از حق تغيير تابعيت محروم کرد.
ماده ی 16
1 ) هر مرد و زن بالغی حق دارند بی هيچ محديتی از حيث نژاد ، مليت ، يا دين با همديگر زناشويی کنند و تشکيل خانواده بدهند. در تمام مدت زناشويی و هنگام انحلال آن ، زن و شوهر در امور مربوط به ازدواج حقوق برابر دارند.
2 ) ازدواج حتماً بايد با رضايت کامل و آزادانه ی زن و مرد صورت گيرد.
3 ) خانواده رکن طبيعی و اساسی جامعه است و بايد از حمايت جامعه و دولت بهره مند شود.
ماده ی 17
1 ) هر شخص به تنهايی يا به صورت جمعی حق مالکيت دارد.
2 ) هيچ کس را نبايد خودسرانه از حق مالکيت محروم کرد.
ماده ی 18
هر شخصی حق دارد از آزادی انديشه ، وجدان و دين بهره مند شود : اين حق مستلزم آزادی تغيير دين يا اعتقاد و همچنين آزادی اظهار دين يا اعتقاد ، در قالب آموزش دينی ، عبادت ها و اجرای آيين ها و مراسم دينی به تنهايی يا به صورت جمعی ، به طور خصوصی يا عمومی است .
ما ده ی 19
هر فردی حق آزادی عقيده و بيان دارد و اين حق مستلزم آن است که کسی از داشتن عقايد خود بيم و نگرانی نداشته باشد و در کسب و دريافت و انتشار اطلاعات و افکار ، به تمام وسايل ممکن بيان و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.
ماده ی 20
1 ) هر شخصی حق دارد از آزادی تشکيل اجتماعات ، مجامع و انجمن های مسالمت آميز بهره مند گردد.
2 ) هيچ کس را نبايد به شرکت در هيچ اجتماعی مجبور کرد.
ماده ی 21
1 ) هر شخصی حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود ، مستقيماً يا به وساطت نمايندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند ، شرکت جويد.
2 ) هر شخصی حق دارد با شرايط برابر به مشاغل عمومی کشور خود دست يابد.
3 ) اراده ی مردم ، اساس قدرت حکومت است : اين اراده بايد در انتخاباتی سالم ابراز شود که به طور ادواری صورت می پذيرد. انتخابات بايد عمومی ، با رعايت مساوات و با رأی مخفی يا به طريقه ای مشابه برگزار شود که آزادی رأی را تأمين کند.
ماده ی 22
هر شخصی به عنوان عضو جامعه حق امنيت اجتماعی دارد و مجاز است به ياری مساعی ملی و همکاری بين المللی ، حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ضروری برای حفظ حيثيت و کرامت و رشد آزادانه ی شخصيت خود را ، با توجه به تشکيلات و منابع هر کشور ، به دست آورد.
ماده ی 23
1 ) هر شخصی حق دارد کار کند ، کار خود را آزادانه برگزيند ، شرايط منصفانه و رضايت بخشی برای کار خواستار باشد و در برابر بی کاری حمايت شود.
2 ) همه حق دارند که بی هيچ تبعيضی ، در مقابل کار مساوی ، مزد مساوی بگيرند.
3 ) هر کسی که کار می کند حق دارد مزد منصفانه و رضايت بخشی دريافت دارد که زندگی او و خانواده اش را موافق حيثيت و کرامت انسانی تأمين کند و در صورت لزوم با ديگر وسايل حمايت اجتماعی کامل شود.
4 ) هر شخصی حق دارد که برای دفاع از منافع خود با ديگران اتحاديه تشکيل دهد و يا به اتحاديه های موجود بپيوندد.
ماده ی 24
هر شخصی حق استراحت ، فراغت و تفريح دارد و به ويژه بايد از محدوديت معقول ساعات کار و مرخصی ها و تعطيلات ادواری با دريافت حقوق بهره مند شود.
ماده ی 25
1 ) هر شخصی حق دارد که از سطح زندگی مناسب برای تأمين سلامتی و رفاه خود و خانواده اش ، به ويژه از حيث خوراک ، پوشاک ، مسکن ، مراقبت های پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری برخوردار شود ؛ همچنين حق دارد که در مواقع بی کاری ، بيماری ، نقض عضو ، بيوگی ، پيری يا در تمام موارد ديگری که به عللی مستقل از اراده ی خويش وسايل امرار معاشش را از دست داده باشد ، از تأمين اجتماعی بهره مند گردد.
2 ) مادران و کودکان حق دارند که از کمک و مراقبت ويژه برخوردار شوند. همه ی کودکان ، اعم از آن که در پی ازدواج يا بی ازدواج زاده شده باشند ، حق دارند که از حمايت اجتماعی يکسان بهره مند گردند.
ماده ی 26
1 ) هر شخصی حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود. آموزش و پرورش ، و دست کم آموزش ابتدايی و پايه بايد رايگان باشد. آموزش ابتدايی اجباری است . آموزش فنی و حرفه ای بايد همگانی شود و دست يابی به آموزش عالی بايد با تساوی کامل برای همه امکان پذير باشد تا هر کس بتواند بنا به استعداد خود از آن بهره مند گردد.
2 ) هدف آموزش و پرورش بايد شکوفايی همه جانبه ی شخصيت انسان و تقويت رعايت حقوق بشر و آزادی های اساسی باشد. آموزش و پرورش بايد به گسترش حسن تفاهم ، دگرپذيری و دوستی ميان تمام ملت ها و تمام گروه های نژادی يا دينی و نيز به گسترش فعاليت های ملل متحد در راه حفظ صلح ياری رساند.
3 ) پدر و مادر در انتخاب نوع آمزش و پرورش برای فرزندان خود ، بر ديگران حق تقدم دارند.
ماده ی 27
1 ) هر شخصی حق دارد آزادانه در زندگی فرهنگی اجتماع سهيم و شريک گردد و از هنرها و به ويژه از پيشرفت علمی و فوايد آن بهره مند شود.
2 ) هر کس حق دارد از حمايت منافع معنوی و مادی آثار علمی ، ادبی يا هنری خود برخوردار گردد.
ماده ی 28
هر شخصی حق دارد خواستار برقراری نظمی در عرصه ی اجتماعی و بين المللی باشد که حقوق و آزادی های ذکر شده در اين اعلاميه را به تمامی تأمين و عملی سازد.
ماده ی 29
1 ) هر فردی فقط در برابر آن جامعه ای وظايفی بر عهده دارد که رشد آزادانه و همه جانبه ی او را ممکن می سازد.
2 ) هر کس در اعمال حقوق و بهره گيری از آزادی های خود فقط تابع محدوديت هايی قانونی است که صرفاً برای شناسايی و مراعات حقوق و آزادی های ديگران و برای رعايت مقتضيات عادلانه ی اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در جامعه ای دموکراتيک وضع شده اند.
3 ) اين حقوق و آزادی ها در هيچ موردی نبايد برخلاف هدف ها و اصول ملل متحد اعمال شوند.
ماده ی 30
هيچ يک از مقررات اعلاميه ی حاضر نبايد چنان تفسير شود که برای هيچ دولت ، جمعيت يا فردی متضمن حقی باشد که به موجب آن برای از بين بردن حقوق و آزادی های مندرج در اين اعلاميه فعاليتی انجام دهد يا به عملی دست بزند.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

محمد صدیق کبودوند




محمد صدیق کبودوند، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر است. وی در ۱۰ تیر ماه ۱۳۸۶ از سوی ماموران امنیتی بازداشت شد و از آن زمان تا کنون در زندان به سر میبرد.
شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب درسال ۱۳۸۷ کبودوند را به یازده سال زندان محکوم کرد. اتهام وی «اقدام علیه امنیت ملی از طریق تاسیس سازمان حقوق بشر کردستان، تبلیغ علیه نظام از طریق اشاعه اخبار، مخالفت با قوانین جزایی اسلام از طریق علنی کردن احکامی همچون سنگسار و اعدام و نیز حمایت از زندانیان سیاسی» اعلام شد. این حکم در پاییز همان سال از سوی دادگاه تجدید نظر تایید شد. نسرین ستوده، وکالت محمدصدیق کبودوند را در این پرونده بر عهده داشت.
وی در سال ۱۳۸۴ سازمان حقوق بشر کردستان را با هدف حمایت از حقوق کردهای ایران تاسیس کرد. تهیه گزارش از وضعیت نقض حقوق بشر در کردستان از جمله وظائف این سازمان غیردولتی بود. ۲۰۰ گزارشکر محلی در سراسر منطقه کردستان ایران با این سازمان همکاری میکردند. وی با هدایت «کمپین مسالمت آمیز حقوق بشر» در سطح محلی و ملی سعی داشت تا توجه مقامات ایرانی را به نقض حقوق بشر در کردستان جلب کند.
این فعال حقوق بشر همچنین کتابهای «نیمه دیگر» درباره حقوق زنان، «برزخ دمکراسی» و «جنبش اجتماعی» را منتشر کردهاست.
مدیرمسئولی نشریه «پیام مردم» از دیگر فعالیتهای این روزنمه نگار زندانی است.این هفته نامه ۷ تیرماه ۱۳۸۳ با حکم دادرس شعبه اول دادگاه عمومی سنندج و با استناد به ماده ۳۱ قانون مطبوعات توقیف شد.
شعبه اول دادگاه عمومی سنندج ۲۶ خرداد ماه ۱۳۸۳، چند روز پیش از توقیف «پیام مردم»، آقای کبودوند را احضار و پس از تفهیم اتهاماتی چون «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، طرح مسائل قومی- نژادی به نیت تجزیه طلبانه» برای انتشار مطالبی در بارهٔ کردستان از جمله «چاپ مطلب و عکسی از قاضی محمد» بازداشت کرده بود.
دادگاه بدوی پس از چهار روز بازداشت، وی را به یک و نیم سال حبس تعلیقی، پنج سال محرومیت از روزنامه نگاری و ممنوعیت انتشار پیام مردم محکوم کرد. دادگاه تجدید نظر حبس تعلیقی وی را به یکسال حبس تعزیری تغییر داد.
آقای کبودوند در سال ۱۳۸۸ برنده جایزه «هلمن/همت نویسندگان تحت آزار» از سوی دیده بان حقوق بشر شد. این جایزه هر ساله نویسندگانی از کشورهای مختلف اهدا میشود.
همکاری در راه اندازی «سازمان اتحاد برای دموکراسی در ایران» به عنوان یک نهاد مدنی، از دیگر فعالیتهای وی در سالهای پس از پایان تحصیلاتش است.
آقای کبودوند در زندان دچار حمله قلبی شدهاست و از مشکلاتی همچون فشار خون بالا، عفونت کلیه و مشکل پروتات رنج میبرد. مسئولان زندان بارها با دسترسی وی به پرشکان تخصصی مخالفت کردهاند.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آبان ۱۹، ۱۳۸۹

اطلاعیه خانواده کبودوند به وجدان های عمومی


image
ما خانواده محمدصدیق کبودوند، ، تاسف عمیق خود را از صدور حکم اعدام برای خانم «س.م.الف» ابراز و مخالفت خود را با مجازات مرگ و گرفتن جان انسان ها را اعلام می داریم، با این حال ما متعجبیم ازاینکه از کسی که گفته شده روابط خارج از ضوابط خانوادگی و در قتل همسرش نیز دست داشته، این همه حمایت رسانه ای، تبلیغی و سیاسی از سوی مطبوعات و رسانه ها و مقام های سیاسی اروپایی و آمریکایی می شود سوال ما این است آیا از کبودوند که هیچ جرمی مرتکب نشده و تنها به اتهام حمایت از حقوق «س.م.الف» ها و دیگران و برای دفاع از حقوق انسان ها «ان.جی.او» تشکیل داده و اکنون به همین اتهام به یازده سال حبس محکوم و زندانی شده و تحت شکنجه های روحی و روانی قرار دارد، به اندازه یک هزارم آن فرد متهم عادی که ما البته درست یا نادرست بودن اتهامش را به وجدان و انصاف و عدل محاکمه کنندگانش واگذار می کنیم، حمایت شده و یا می شود.
آیا ما به عنوان خانواده یک فعال برجسته حقوق بشر حق نداریم از هزینه هایی که عزیز دربندمان متحمل می شود و می بینیم و چنین بیهوده و ناچیز شمرده می شود دلسرد و غمگین و متاسف نشویم؟ آیا طی حدود چهارسالی که فعال به نام حقوق بشر خاورمیانه تحت شکنجه و آزار و حبس بوده، هیچ مقام اروپایی و امریکایی و حتی سازمان مللی که موظف به حمایت از مدافعان حقوق بشر است، کمترین حیاتی به عمل آورده اند و آزادی پدر حقوق بشر کردستان را خواستار شده اند؟!
خانواده کبودوند

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آبان ۱۷، ۱۳۸۹

نسرین ستوده؛ «نماد دفاع از حقوق متهم در سیستم قضایی ایران»


سوسن طهماسبی، فعال حقوق زنان و برنده جایزه سازمان دیده‌بان حقوق بشر در گفت‌وگو با رادیو فردا از وضعیت نسرین ستوده می‌گوید..

۱۳۸۹/۰۸/۱۶

آنگونه که رضا خندان، همسر نسرین ستوده به رادیو فردا گفته‌است، اعتصاب غذای خشک نسرین ستوده، وکيل دادگستری و فعال جنبش زنان که از ۱۳ شهريورماه سال جاری در زندان اوين به سر می‌برد، وارد هشتمین روز خود شده است.
نسرین نماد دفاع از حقوق متهم و نماد عدم استقلال وکلا در سیستم قضایی ایران است. سال‌هاست در این سیستم افرادی با اتهامات امنیتی بازداشت و بازجویی می‌شوند، تحت فشار قرار می‌گیرند که وکیل نداشته باشند و یا حداقل اینکه به آنها می‌گویند یک سری وکلای فعال در حوزه حقوق بشر، مثل نسرین ستوده را وارد در پرونده‌شان نکنند.
امروز اما می‌بینیم که نسرین به همراه تمام موکلانش در زندان است و دلیل اینکه در زندان است این است که روی حقوق موکلانش پافشاری کرده است.
هدف این است که فضایی ایجاد کنند که فردی که بازداشت شده از هیچ راه قانونی برخوردار نباشد. من فکر می‌کنم نسرین دیگر هیچ راه و چاره‌ای نداشته است به جز اینکه با تنها امکانی که در اختیار دارد، یعنی با بدن و جانش، دست به اعتراض بزند.
متأسفانه تاریخ ما مدام در حال تکرار شدن است. هر بار همان سناریوها به شکل وحشتناکی تکرار می‌شوند منتها بازیگرانش تغییر می‌یابند. همیشه در ایران آدم‌هایی هستند که غیرخودی محسوب می‌شوند. این افراد در موقعیت ضعف و اتهام قرار می‌گیرند.
وقتی که وکلای مدافع حقوق بشر در ایران اصرار می‌کردند که اگر دادگاهی و بازجویی هست باید با احضاریه قانونی انجام شود، و وکلا حق دسترسی به پرونده را داشته باشند، در آن زمان بسیاری سکوت کردند. الان می‌بینید همان آدم‌هایی که سکوت کردند خودشان امروز دچار مشکل شده‌اند. خودشان دارند همان حرف‌ها را تکرار می‌کنند.
در این میان افرادی هستند که احساس می‌کنند هنوز هم در این سیستم از یک امنیت قضایی برخوردارند. آنها هم برای حفظ این امنیت قضایی که خودشان شخصاً از آن برخوردارند باید کوشش کنند، برای اینکه ممکن است فردا نوبت خودشان برسد و دیگر کسی نخواهد بود که برای عدم رعایت قانون اعتراض کند..
با آرزوی بهبودی و آزادی برای خانم ستوده و دیگر فعالان حقوق بشر وزندانیان  سیاسی و مدنی  از چنگال شیاطین جمهوری اسلامی و نابودی حکومت ظلم و ستم و رهایی مردم از دست سران دیکتاتور و به امید فردای بهتر برای ایران بزرگ !

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed